این دختر توان توان لبخند زدن به غریبه ها را ندارد

برای من همیشه حرف زدن با یه آدم جدید سخت بوده و حالا باید در یه وبلاگ جدید پست بذارم . امروز به اینجا اومدم و با حوصله همه چیز رو مرتّب کردم ، راستش حتّا یه چمدون کوچولو و جمع و جور هم با خودم نیاوردم. اینجا یه خونه ی جدیده .. یه دنیای جدید و خب نیازی به آوردن قاب عکسای قدیمی نبود. اینجا رو با کتاب این دختر توان توان لبخند زدن به غریبه ها را ندارد...ادامه مطلب

یک روز گرم و معمولی و من هم یک آدم معمولیکه گاهی توانی برای بخشیدن بدی های دیگری ندارد و فکر می کند باید با قهرش او را مجازات کند. چون او هرگز نتوانست شدت اندوه و ناراحتی ام را بفهمد و درک کند. من هنوز به دیوارهای اینجا عادت نکرده ام.. هنوز از پنجره اش به بیرون نگاه نکردم ام و به گنجشک های خیابانش ل این دختر توان توان لبخند زدن به غریبه ها را ندارد...ادامه مطلب